دانلود رمان بلعیده شده
دانلود رمان بلعیده شده
رمان حادثهای را نقل میکند که در کانبرای استرالیا اتفاق میافتد.
این حادثه زندگی دختر بیهدف و بیخیالی را تحت شعاع قرار میدهد و حتی تمام وجود دختر را!
لارا بلیک دختر دبیرستانی سال آخریست که بیخبر از حوادث اطرافش با زندگی روزمرهاش درگیر است
و در این میان چیزی ذهن پدرش را آشفته کرده و کم کم حقایقی برملا میشود و حادثهای خونین، شهر کانبرا را به نابودی میکشاند.
گاهی افسانهها زنده میشوند.
ایکاش افسانهها،
همان افسانه میماندند!
قسمتی از داستان :
خیرهی ملخ سبزرنگی بودم که پشت پنجره با بیرحمی من رو نگاه میکرد،
یک لحظه هم ازش چشم برنمیداشتم، میترسیدم یهو از لبهی باز پنجره تو کلاس بپره.
ازحشرات متنفرم، اونم از این نوع ملخ سبز که قد یه انگشت بابام بود.
_پیس… پیس!
به زور چشم از اون ملخ گرفتم و سرم روبه سمت راست چرخوندم، جایی که دنی نشسته بود و وز وز میکرد.
بهش نگاه کردم، باچشم و ابرو به تخته اشاره کرد،
قبل از اینکه به تخته نگاه کنم، صدای آزار دهندهاش بلند شد.
_لارا بلیک، میشه بپرسم داری کجا سپری میکنی؟
لعنتی! از اینکه مرکز توجهی کل کلاس شدم حس بدی داشتم، از شانس بد چون میزها دور کلاس بود،
همه بهم دید داشتن . اروم بهش جواب دادم:
_همینجا خانوم کاستل.
_ولی من اینطور فکر نمیکنم، دقیقاً سه بار صدات زدم؛ ولی انگار فقط کالبدت اینجا بود.
نمیدونستم چی بگم، متاسفانه خانوم کاستل به یه دندگی مشهور بود و تا کسی رو مقصر نمیکرد، دست بردار نبود.
داشتم تو ذهنم دنبال یه بهونه میگشتم و اون هم مثل چی به من زل زده بود که همین موقع دنی با بیحالی دستش رو تا نصفه بالا برد. خانوم کاستل گفت:
_الان نه دنیل.
_اما.
_گفتم نه.
دنی با سماجت گفت:
_متاسفم نمیشه وگرنه به لباستون میچسبه.
با تعجب گفت:
_چی؟ چی به لباسم میچسبه.