دانلود رمان جیبم خالی دلم پر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دانلود رمان جیبم خالی دلم پر

دانلود رمان جیبم خالی دلم پر

دانلود رمان جیبم خالی دلم پر

نشستم ساندويچم و خوردم دختره :ببخشيد سروصداتون خيلي زياده لطفا سکوت و رعايت کنيد من :اوهووو طوري ميگه انگار اينجا بيمارستانه و خانوم پرستار باز همينطور نگاش به آرتان بود من :آهاي خانوم شاسکول من دارم باهات ميحرفم ميفهمي چي ميگم خورديييي تمومش کردي مهماندار:چيو دستم و گذاشتم رو شونه آرتان من:اين بدبخت بيچاره که داري با چشمات ميخوريش يه ساعته اگه سير نشدي پسره صندلي جلويي هم هست صندلي جلويي يه تازه عروس داماد بودن داشتن مارو نگا ميکردن من :ميتوني شوهر اين بدبختم بخوري اما اگه عروس خانوم چش واستون گذاشتن مهماندار :بطفا ادب داشته بايشين من :همين که تو ادب داري واسه هممون بسه مهماندار :ايششش دختر زبون دراز و رفت اونطرف دختره صندلي جلويي :دمت گرم خوب آدمش کردي دختره هيز من :تو هم که فقط نيشتو باز کن آرتان :هان من :هان و درد هان و کوفت هان و مرض دختره صندلي جلويي :سلام من سارام و شوهرم سامان من :خوشبختم سامان :همچنين سارا :همچنين من :منم ليديام و اينم داداشم آرتان آرتان با چشاي گشاد نگام کرد سارا :خيال ميکردم نامزادته من :نه عزيزم داداشمه سامان :خيليم شبيه همينا سارا :آره من :واقعااااا سامان :آره کلي من :نميدونستم سارا :بگم چرا شبيه هميد سامان :چون گيرم هاتون مثل همه خخخخ من :خخخخ حواسم به گيريما نبود کلي با سارا و سامان حرف زدم تا رسيديم آرتانم که همش خواب بود وقتي رسيديم دنبال يلدا ميگشتم اونم داشت دنبالمون ميگشت اينو کيوان بودن سريع دويدم طرفشون آرتان دنبالم ميومد سريع پريدم بغل ليديا با تعجب نگامون ميکردن يلدا :ليدي تويي نشناختم چه صورتيه وايه خودت ساخت من :منننن خون آشامم کيوان :خخخ وقعا چرا اينطوري شدين آرتان :از خانوم بپرس من :به تو چه آرتان آرتان :اين حرفت الان چه ربطي داشت من :نميدونم يلدا :بيا بريم بعدا دربارش حرف ميزنيم من :باشه

باکس دانلود

نوشته دانلود رمان جیبم خالی دلم پر اولین بار در رمان عاشقانه جدید | ناول فا. پدیدار شد.

سایت تفریحی فان کده...
ما را در سایت سایت تفریحی فان کده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد بازدید : 257 تاريخ : يکشنبه 31 تير 1397 ساعت: 19:16

خبرنامه